تا کنون در مورد عقاید مختلف در انسان های متفاوت، صحبت های زیادی کرده ام و حرف های زیادی با شما در این مورد که چگونه می توانید عقاید خود را در جهت بهبودی زندگیتان تغییر دهید، بیان نموده ام. برخی از افراد هستند که دارای نگرش های غلطی در زندگی می باشند و من تصور میکنم که دیگر نوبت به آن رسیده باشد که چند نمونه از این موارد را مخاطب قرار داده و سعی در رفع آنها داشته باشیم.
عقاید ابتدایی ما از روی رفتار و نگرش های پدر و مادر، معلمین، همکلاسی ها، تلویزیون، و سایر رسانه های جمعی شکل می گیرند. زمانی که جوان هستیم تصور میکنیم که بزرگتر ها بیشتر از ما درک می کنند، به همین دلیل هر چه را که می گویند باور می کنیم و به آنها اعتماد می کنیم.
زمانی که بزرگتر می شویم به مرور زمان سیستم فکری مخصوص به خودمان را پیدا می کنیم، اما باز هم این امکان وجود دارد که بخشی از تفکرات و نگرش های زمان بچگی در وجود ما باقی بماند. گاهی اوقات خودمان هم متوجه نمی شویم که دارای یک چنین عقایدی هستیم.
قضاوت بدون تشریح علل و نتایج:
برخی اوقات در مورد نتایج اعمال و رفتار کودکان قضاوت می شود و ممکن است آنها مورد تشویق یا تنبیه قرار گیرندف اما علت و نتایج رفتار و اعمالشان برای آنها روشن نیست. مثلا اگر دانش آموزی به علت شلوغی و شیطنت از کلاس اخراجی می گردد و این بی انضباطی را به او گوشزد نکنیم و فقط او را مورد تنبه قرار دهیم، او در اعمال بعدی نیز بصیرت لازم را نخواهد داشت و این کار در دراز مدت یکی از موانع خلاقیت به شمار می آید.
جامعه نیز می تواند زمینه بروز و ظهور خلاقیت را فراهم سازد یا از شکوفایی آن جلوگیری کند. در این حا بعضی موجود در جامعه اشاره می شود:
یکی از موانع رشد خلاقیت عقاید خرافی و کهنه رایج در جامعه است. مسائلی مانند اعتقاد منفی به جبر، قسمت، سرنوشت، شانس، طبقات اجتماعی و ... باعث می شود که فرد انعطاف پذیری و انگیزه لازم برای فعالیت و تلاش را از دسا بدهد و در نتیجه به وضعیت موجود راضی و خشنود بوده و تلاشی در جهت خود شکوفایی بروز ندهد
شخصیت برخی معلمان و شرایط کار:
شاگردان خلاق درکلاس به منزله تهدیدی برای نظم و ترتیب محسوب می شوند. معلمان کم حوصله که سعه صدر کافی برای کار با دانش آموزان را ندارند ممکن است مانعی برای رشد دانش آموز باشند.
هم چنین شرایط برخی مدارس یه گونه ای است که مانع بروز خلاقیت دانش آموزان می شوند. مثلا کلاسهایی که 40 نفر دانش آموز دارند به اندازه یک کلاس 20 نفری نمی توانند در رشد و شکوفایی استعداد دانش آموزان تاثیر داشته باشد.
تاکید بر نمره و ارزشیابی:
برخی آموزشگاهها و هم چنین بعضی اولیا تنها ملاک موفقیت دانش آموزان را نمرات بالا در امتحانات می دانند. تاکید بیش از حد بر ارزشیابی و نمره می تواند تلقی و برداشت نادرستی از امتحان و ارزشیابی برای کودکان به وجود آورد و باعث احساس سر شکستگی و حقارت در کودکان شود که در یکی امتحان نمره پایین گرفته اند.
و هم چنین باعث غرور بیجا برای کسانی گردد که نمره بالا کسب کرده اند. پس اولا باید در زمینه تامین اعتبار روایی امتحانات سعی و کوشش بیشتری در مدارس صورت گیرد. ثانیا از تاکید بیش از حد بر نمره را امتحان به شیوه معمول خودداری شود.
توماس کارلایل نویسنده و تاریخ نویس معروف اسکاتلندی گفته است: در قدرت مخالفت برای هرکسی کمک بزرگی است، اما خلاقیت گل لطیفی است که تحسین آن را به شکوفایی وا می دارد و مایوس کردن غالبا آن را در غنچه می خشکاند.
عدم مشارکت فعال در برنامه های آموزشی:
در برخی برنامه های درسی و روشهای تدریس، معلم محور آموزش است و دانش آموز هیچ گونه فعالیتی (چه فکری و چه رفتاری) ندارند که این خود از موانع بروز خلاقیت محسوب می شود.
بی توجهی به حس شوخ طبعی در فضای زندگی خانوادگی:
شوخ طبعی از ویژگی های مهم خلاقیت در محیط منزل می باشد. در خانواده هایی که فضای زندگی آنها خشک، رسمی و جدی است، زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک به وجود نمی آید. و در نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلاقانه کودک پنهان می شود.
تحمیل نقش بزرگسالی:
بسیاری از والدین علاقمندن که کودک سریعا رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد. تحمیل نقش های کاذب بزرگسالی به کودکان، روند رشد اجتماعی آنان را مختل ساخته، سبب پدید آمدن رفتارهای نابهنجار و ساختگی در آنها می شود و همین امر بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی را از بین ببرد
در برخی مدارس و نظام های تعلیم و تربیت موانعی بر سر را رشد خلاقیت وجود دارد که موارد زیر می تواند از نمونه های آن باشد.
مقررات خشک انضباطی:
خلاقیت در محیط آزاد رشد می کند نه در فضای تحکم آمیز و مستبدانه. به جای افراطی بر قوتنین و مقررات باید سعی کرد برای بهتر اداره نمودن مدرسه به کودکان مسئ.لیت دار و دلایل و فواید وضع مقررات را به آنها آموخت تا با میل و رغبت هم قئانین را رعایت کنند و هم توانایی ها و استعداد هایشان فزصت ظهور و شکوفایی یابد.
روشهای تدریس سنتی:
در این روشها آموزش، بیشتر بر روی تقلید و انتقال مطالب استوار است و معلم دانش را منتقل می کند و دانش آموز با پس دادن مبحث، مورد ارزیابی قرار می گیرد. آموزش باید به گونه ای باشد که روزی فراگیر احتیاج به معلم نداشته باشد و حتی از برخی معلمان هم فراتر رود. بنابراین معلمان باید روشهای کاوشگری حل مسئله و روشهای فعال در تدریس خود استفاده کنند تا تخیل سازنده فراگیر به کار افتد و بتواند اظهار وجود کند. تنها در این صورت است که زمینه برای رشد خلاقیت فراهم می شود.
قرار دادن قوانین خشک و دست و پا گیر در خانه:
بسیاری از والدین برای کودک حود قوانین و مقررات خشک و محدود کننده ای مانند مقدار ساعات درس خواندن در روز و ساعت معین خوابیدن، استفاده از لوازم خاص و .... وضع می کنند. باید توجه داشت که پا فشاری بر رعایت آنها توسط کودکان سبب می شود کودک به تدریج کودک کلیشه ای و تکراری رفتار کردن، عادت کند. باید توجه داشت که رفتارهای تکراری و کلیشه ای دشمن خلاقیتند.
انتقاد مکرر از رفتارهای کودک:
ارزیابی پی در پی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن او و انتقاد از کارهایش در خانواده آزادی،امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می سازد و ترس و اشتباه را در او تقویت می کند. به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتن آزادی و امنیت خاطر در محیط خانواده و خطر پذیری و عدم ترس از اشتباه بلامانع روبرو می شود.
بی توجهی به تخیل کودکان:
تخیلات کودکان را نباید بیهود شمرد، چون تخیل پایه خلاقیت اوست. اگر رویا ها و تخیلات کودک مورد بی توجهی و تمسخر قرار گیرد یا توسط والدین بیهوده انگاشته شود، درواقع سرچشمه های خلاقیت او خشک می شود.
عدم شناسایی علایق درونی کودک:
بسیاری از کودکان به ویژه در سنین پایین از کشش ها و گرایشات خود نسبت به موضوعات و پدیده ها اطلاع واضحی ندارند یا این که نمی توانند آن را به زبان بیاورند. این نکته در رشد خلاقیت کودک بسیار مهم است. خانواده هایی که نسبت به این موضوع بی تفاوتند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه کودک خود را شناسایی و کشف کنند، ناخواسته فرصت های زیادی را برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند.